اذکار و عدد و آثار آن

حروف ابجد خواص متعددی دارد که در زیر به آنها اشاره شده است.
ولی برای شروع باید بصورت خلاصه ترتیب حروف و مقدار آن را بدانید.

حروف ابجد به دو نوع صغیر و کبیر می باشد 

 : ابجد صغیر

ش

ز

ق

ص

ف

ع

س

ن

م

ل

ک

ی

ط

ح

ر

و

ه

د

ج

ب

الف

ساقط

8

4

6

8

10

ساقط

2

4

6

8

10

9

8

7

6

5

4

3

2

.1

 

غ

ظ

ض

ذ

خ

ث

ت

4

ساقط

8

4

ساقط

8

4

   حروف ابجد کبیر یا حروف جمل :

ش

ز

ق

ص

ف

ع

س

ن

م

ل

ک

ی

ط

ح

ر

و

ه

د

ج

ب

الف

300

200

100

90

80

70

60

50

40

30

20

10

9

8

7

6

5

4

3

2

.1

 

غ

ظ

ض

ذ

خ

ث

ت

1000

900

800

700

600

500

400

 

برای محاسبه مقدار ابجد یک کلمه کافیست که مقادیر هر حرف را پیدا کرده و با هم جمع کنید.
نکته:
حروف ابجد براساس حروف عربی میباشد پس اگر به حروف گچپژ برخورد کردید آنها را به کجبز تبدیل کنید. برای مثال ژاله که مقدار حروف ابجد آن براساس اسم زاله محاسبه میشود.

برنامه ای جهت تبدیل اسم به حروف ابجد

 علامه طباطبائی(ره) می فرماید:
«ابجد كبیر ظاهراً از مسلمات است و آن از عدد یك تا هزار است كه به بیست و هشت حرف در زبان عرب تقسیم شده، و در بین مسلمانان از شیعه و سنی جای شبهه و تردید نیست؛ و علمای فریقین مانند شیخ بهاء الدین عاملی و شیخ محیی الدین عربی در اینجا سخن را بسط داده اند. در بین غیر مسلمانان نیز ابجد كبیر معروف است و قبل از اسلام در طائفه یهود رائج بوده و از زبان عبری یهود به جامعه مسلمین وارد شده است و … روزی در مجلسی بودیم كه یك نفر از فلاسفه ژاپنی نیز حضور داشت، با آن كه ریشه عقاید ژاپنی ها به چینی ها بر می گردد و آنها وثنی هستند، من سئوال كردم آیا شما به حروف ابجد و تاثیرات آن معتقد هستید یا نه؟ در پاسخ گفت: آری به حروف ابجد كبیر معتقدیم، و در این باره كتابهایی از زمان قدیم داریم.» ("مهر تابان، مصاحبه تلمیذ و علامه طباطبائی"، ص137)


1) اگر کسی را قرض بسیار بود و در کار خود فرو مانده و متحّیر شود این آیات را «هُوَ اللهُ الذَّی لاالهَ الاّ هُوَ» چهل و یک بار بعد از نماز جمعه به جهت گشایش بخواند به مراد و مقصود خود واصل شود.


2) جهت توانگری و دوام ملک و بزرگی و تسلط و خَدَم و حَشَم و مالک شدن املاک و غیره مداومت نماید بر اسم «یا مالک» و اگر کسی روز جمعه پیش از طلوع آفتاب 1000 مرتبه این اسم را بخواند تمام حوائج دنیا و آخرت او برآورده شود. عدد کبیر این اسم 90 می‌باشد.

 
3) هر کسی هر روز 9 نوبت این اسم مقدس « یا مالک» را تکرار کند از خلق بی‌نیاز گردد و دولت دنیا و آخرت بیابد.
4) هر کسی که بر گرسنگی وجوع طاقت نبود به ذکر این اسم مبارک « یا صمد» مداومت کند به عدد 1000 بار در روز تا حق سبحان درهای رزقهای ظاهری و باطنی را بر روی او بکشاید.


5) برای ادای دین و قرض و جلوگیری از فقر 110 مرتبه «یا علیّ » خوانده شود.

جهت مطالعه بیشتر ادامه متن را انتخاب کنید
 

ادامه نوشته

مقام حیرت

مقام حیرت

حضرت آیت الله حسن زاده آملی دام ظله العالی  در الهي نامه مي فرمايند:

الهي حاصل يک عمر درس و بحثم اين شد که فهميدم جاهلم، خدايا بر جهلم بيفزا»

 اين مقام تطهير روح است که شخص بااين همه تحصيل در علم فکري و شهودي و اين همه تمثلات به جائي مي رسد که مي گويد: جاهلم.

 بزرگان ما نيز فرموده اند: نهايت سير علمي، جهل است اما اين جهل به معناي ناداني نيست بلکه به اين معني است که شخص، ديگر خودي نمي بيند تا ابراز علم و دانائي کند او هر چه مي بيند خدا مي بيند و بس.

 از اين مقام به مقام «حيرت» نيز تعبير مي کنند.

در جاي ديگر فرموده اند:

 «الهي شکرت که فهميدم که نفهميدم»

والسلام

معیار پراگندگی و پاکی قوه خیال شما چیست ؟  

 

«خواب»معيار پراکندگي و تطهیر قوه خیال

اگر خوابهاي گوناگون و پراکنده ديديد بدانيد قوة خيالتان به پراکندگي رفته است. و لذا يکي از برنامه هاي پيامبر اين بود که هر غروب به اصحاب مي فرمودند: «شب نزديک است، حواستان را بيشتر جمع کنيد.» اصحاب نيز صبح هر روز خوابهاي خود را به پيامبر گزارش مي دادند.

«خواب» گزارش معيار و ميزان طهارت قوة خيال است.

 زيرا هر جا اشکال و صوري در ميان است معلوم است که پاي قوه خيال در کار است. اين مختصري بود از راههاي مختلف تطهير قوه خيال. ان شاء الله در جلسات بعدي بيشتر در اين باره به بحث مي‌پردازيم.

والسلام

بیان آیات سخره یا آیات تسخیر

پرسش: اصطلاح "آیات سخره" به کدام یک از آیات قرآن اطلاق می شود؟

 پاسخ اجمالی : به آیات 54 تا 56 سورۀ اعراف آیات سخره یا آیات تسخیر گفته می شود که در روایات به آثار قرائت آنها اشاره شده است.

پاسخ تفصیلی: به آیات 54 تا 56 سورۀ اعراف "آیات سخره" گفته می شود. متن آیات به این صورت است: "انّ ربّکم الله الذی خلق السّموات و الارض فی ستّة ایّام ثمّ استوی علی العرش یغشی اللّیل النّهار یطلبه حثیثاً والشّمس والقمر والنّجوم مسخّرات بامره الا له الخلق والامر تبارک الله ربّ العالمین * ادعوا ربّکم تضرّعاً و خفیة انّه لایحبّ المعتدین * و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً انّ رحمةالله قریب من المحسنین".

آثار خواندن این آیات

 در مورد آثار قرائت این آیات، مطالب زیادی در روایات آمده است؛ از جمله این که قرائت این آیات (هفتاد بار) موجب رفع شرّ شیطان های جنّی و انسی می شود.[1]

 از جمله راههاي تطهير قوه خيال : مداومت در خواندن آية سخره مي باشد که به قوة خيال توحد مي بخشد. زيرا قوة خيال بر اساس اصل تجردش به هر آنچه که روي آورد زود خو مي کند. انسان اگر مدتي با اين آيه يا آياتي شبيه اين، حشر پيدا کند خواهد توانست نفس خود را به توحد بکشاند.

[1] مستدرک ‏الوسائل، ج 4، ص 169؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 521،ح 3134؛ جامع الدعوات، ص 19؛ اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، ص 279؛ مرآة العقول، ج 1، ص 252؛ اصول کافی، ج 2، ص 392؛ نک: حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، نکتۀ 978، ص 799. ارسال

هدف گذاری در زندگی

بسمه تعالی

اگر انسان هدف و مقصد نهایی خود را شناسد زحمات طاقت فرسای او به ثمر نخواهد رسید . هر حرکت و سیری از یک مبدا آغاز و به یک مقصد منتهی خواهد شد در سیر عرفانی مبدا سیر عالم طبیعت و مقصد لقاء الله است .

هر چه مقصد آدمی پر ارزش تر باشد شناخت آن اهمیت بیشتری پیدا می کند اگر انسان مقصد را بشناسد و بداند به چه هدفی در حال حرکت است تمام تلاش هایی که در مسیر انجام می دهد به همان نسبت ارزش پیدا خواهد کرد هر چند انسان موفق به رسیدن به مقصد نهایی نشود .

و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله س نساء ی ۱۰۰

بنابراین اگر انسان هدف و مقصد نهایی را به خوبی بشناسد و در سیر خود همواره آن هدف را در نظر بگیرد حتی اگر به آن هدف هم نرسد خداوند آن مقام نهایی را به او هم خواهد داد

ارزش تلاش انسان به ارزش هدفی است که برای آن تلاش می کند .

اگر هدف عالی باشد تمام کارهای به ظاهر ساده ای که انسان در راه رسیدن به هدف انجام می دهد پر ارزش خواهد بود از همین رو در کلام مولای متقیان امیر المومنین (ع) داریم المرء بهمته ارزش انسان به اندازه همت اوست هر قدر دل مشغولی انسان چیز پر ارزش تری باشد ارزش خودش هم به همان اندازه بیشتر خواهد بود.

بنابراین اگر هدف ما در رسیدن به لقاء الله معطوف شود اجر و ارزش ما هم به اندازه کسانی خواهد بود که به لقاء الله رسیده اند .  

عجله و شتاب در قرآن

عجله و شتاب در قرآن

برای هر كار مقدماتی است كه اگر فراهم نگردد ، اقدام به آن كار بی‏ نتیجه خواهد ماند و اگر فراهم گردد و اقدام نشود و فرصت‏ها از دست ‏برود ، باز هم بی‏ نتیجه خواهد ماند . افراد هوشیار و مدیر و مدبر كسانی هستند كه با صبر و حوصله در انتظار فراهم شدن‏ مقدمات می ‏باشند كه بعد از فراهم شدن ، بدون درنگ اقدام به انجام كار می‏كنند و تا رسیدن به مقصود از پای نمی ‏نشینند.
به همین دلیل ‏«عجله و شتاب‏» به معنی اقدام كردن به كارها، قبل از این كه زمینه‏ ها و مقدمات لازم آن كار فراهم شود , از صفات رذیله شمرده شده و «صبر» و بردباری كه‏نقطه مقابل آن است از فضایل اخلاقی بشمار می ‏آید. ( البته ‏«صبر» شاخه‏ های دیگری نیزدارد كه به موقع به آن اشاره خواهد شد.)
خسارات عظیمی كه از ناحیه شتابزدگی بی‏مورد ، دامن افراد یا اجتماع را می‏گیرد ، بیش از آن است كه به حساب اید. قرآن مجید به عنوان یك برنامه جامع زندگی ، همه ‏انسان‏ها را به‏ «صبر» و بردباری و پرهیز از «عجله و شتاب‏» دعوت می‏كند و با اشاره به‏ داستان‏های انبیاء و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانی ، زیان‏های عجله و ثمرات‏ شیرین صبر و بردباری را آشكار می‏كند. با این اشاره به سراغ قرآن مجید می‏رویم و با بیان سرگذشت پیامبران پیشین كه این‏ مساله در زندگی آنها نقش مؤثری داشته است، آغاز می‏كنیم:
1- قال له موسی هل اتبعك علی ان تعلمن مما علمت رشدا قال انك لن تستطیع‏معی صبرا و كیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا قال ستجدونی ان شاء الله صابرا ولا اعصی لك امرا (كهف ،66 تا 69)
2- و هل اتاك نبا الخصم اذ تسوروا المحراب ... و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه وخر راكعا و اناب (ص،21-24)
3- فاصبر لحكم ربك و لا تكن كصاحب الحوت اذ نادی و هو مكظوم لو لا ان‏تداركه نعمه من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم فاجتباه ربه فجعله من‏الصالحین (قلم ،48 تا 50)
4- ...و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیك وحیه و قل رب زدنی علما (طه،114)
5- خلق الانسان من عجل ساوریكم آیاتی فلا تستعجلون (انبیاء،37)
6- و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و كان الانسان عجولا (اسراء،11)
7- و یستعجلونك بالسیئه قبل الحسنه و قد خلت من قبلهم المثلات و ان ربك لذو مغفره للناس علی ظلمهم و ان ربك لشدید العقاب (رعد،6)
8- و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم فنذر الذین‏لا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون (یونس،11)
9- و یقولون متی هذا الفتح ان كنتم صادقین فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون (سجده، 28،30)
10- فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل و لا تستعجل لهم كانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعه من نهار بلاغ فهل یهلك الا القوم الفاسقون (احقاف،35)

برای مطالعه بیشتر ادامه متن را انتخاب کنید

ادامه نوشته

دستورالعمل اخلاقی وعرفانی از امام خمینی (ره)

دستور العمل اخلاقی وعرفانی حضرت امام خمینی (ره)

الف ـ تفاوت میان علم و عرفان
عرفان و معرفت عبارت است از: (شناسایی و آگاهی نسبت به امری خاص از راه مشاهده درونی و علم حضوری) .
ولی شناسایی و آگاهی از راه استدلالهای عقلی را كه در ماهیت خود با توجه به مصداق معلوم، امری است كلی، علم گویند نه عرفان

و نیز عرفان در مواردی بیشتر به كار می رود كه سبق (و یا پیش فراموشی) نسیان در كار باشد؛ مثلا كسی چیزی را می شناخته، نیسان عارض گشته و دوباره بدان آگاهی و توجه پیدا كرده است، اما كاربرد علم، این چنین نیست.


از این نظر،

 عارف به كسی می گویند كه به آنچه كه در نشئات پیشین آگاهی یافته ولی از آن غافل مانده و یانیسان حاصل شده است، ولی دوباره معرفت پیدا كند و بر این اساس، (برخی از) اهل سلوك مدعی اند كه معراج معنوی و روحی انسان، همان توجه و یادآوری ایام سلف (عالم ذر) است.

 ولی به نظر ما

معراج معنوی و روحانی انسان:

 عبارت است از رجوع به عالم غیبت، یعنی سالك، مجذوب عالم قدسی شود و به عالم ملكی توجه نكند و به جمع مافی سلسله الشهود بنگرد. [1]
ب ـ دستجات و طوایف انسانها
انسانها در رابطه با سیر و سلوك الی الله چهار طایفه اند:
1- محجوبان: این طایفه بر اثر توجه و سرگرمی به دنیا از حركت و پرواز به سوی ملكوت غافلند و از سیر به سوی حق باز مانده و در شمار غافلان قرار دارند.
2- سالكان: این طایفه در حال سیر و حركت به سوی حق، بسر می برند و به پیر راه و راهبر نیازمندند
3- واصلان: این طایفه از طریق سیر و سلوك به سوی حق، به مقصد دست یافته و به سر منزل مقصود واصل گشته اند. و شاهد مقصود را در آغوش كشیده اند.
4- راجعان: این طایفه پس از وصول به مقصود، از دیاریار به سوی خلق، بار سفر بسته تا دیگران را نیز در این سفر سیر الی الله رهبری كنند. [2]
قابل ذكر است كه در میان طوایف فوق، غیر از طایفه اول (محجوبان) سه طایفه دیگر اهل سیرو سرّ و پروازند كه پس از قدم نهادن به (مقام فنا) به مرحله خاصی از ارتقای معنوی یعنی حالت حقانی، نایل می آیند. البته در صورتی كه در این سفر و سلوك، گرفتار حجابها (حجاب ظلمانی، حجاب نورانی - عقلانی و حجاب روحی) نشوند. [3]

جهت خواندن کل متن ادامه متن را انتخاب کنید

 

ادامه نوشته

روزی یک كرم در دل سنگ

 

حضرت‌ جمال‌ الحقّ و مرآت‌ العارفين‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ حاج‌ شيخ‌ محمّد جواد أنصاري‌ همداني‌ رضوان‌ الله‌ عليه‌ ميفرمودند:

 روزي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ علي‌ نبيّنا و آله‌ و عليه‌ السّلام‌ زمين‌ را حفر ميكرد، در آن‌ طبقات‌ زير زمين‌ كلنگش‌ به‌ سنگي‌ گرفت‌ و سنگ‌ شكافته‌ شد و در ميان‌ آن‌ كِرم‌ ريزي‌ به‌ چشم‌ خورد.

حضرت‌ موسي‌ عرضه‌ داشت‌: بار پروردگارا! ميخواهم‌ بدانم‌ اين‌ كرم‌ ريز را در وسط‌ سنگ‌ در تاريكي‌ هاي‌ اعماق‌ زمين‌ براي‌ چه‌ آفريدي‌؟

فوراً خطاب‌ رسيد: اي‌ موسي‌! اين‌ كرم‌ هم‌ روزی هفتاد مرتبه‌ از من‌ مي‌پرسد: موسي‌ را براي‌ چه‌ مصلحتي‌ آفريدي‌

بنابر قولی دیگر : هنگامي كه حضرت موسي عليه السلام از طرف خداوند، براي رفتن به سوي فرعون و دعوت او به خداپرستي مأمور گرديد، موسي عليه السلام كه احساس خطر مي كرد به فكر خانواده و بچه هاي خود افتاد. و به خدا عرض كرد: پروردگارا!

چه كسي از خانواده و بچه هاي من، سرپرستي مي كند؟!.

خداوند به موسي عليه السلام فرمان داد: عصاي خود را بر سنگ بزن.

موسي عليه السلام عصايش را بر سنگ زد، آن سنگ شكست و در درون آن سنگ

ديگر نمايان شد، با عصاي خود يك ضربه ديگر بر آن سنگ زد، آن نيز شكسته شد و

در درونش سنگ ديگر پيدا گرديد. موسي عليه السلام ضربه ديگر باعصاي خود بر

سنگ سوم زد و آن سنگ نيز شكسته شد، او در درون آن سنگ، كرمي را ديد كه

چيزي به دهان گرفته و آن را مي خورد.


پرده هاي حجاب از گوش موسي عليه السلام به كنار رفت و شنيد آن كرم

مي گويد:


«سُبْحانَ مَنْ يَسْمَعُ كَلامِي وَ يَعْرِفُ مَكانِي وَ يَذْكُرُني وَ لايَنْسانِي؛ پاك و منزه است

آن خداوندي كه مرا مي بيند، و سخن مرا مي شنود، و به جايگاه من آگاه است، و

بياد من هست، و مرا فراموش نمي كند.»(1)

به اين ترتيب، موسي عليه السلام دريافت، كه خداوند عهده دار رزق و روزي بندگان

است و با توكل بر او، كارها سامان مي يابد.(2)


1) تفسير روح البيان، ج 4، ص 96 و 97.

2) داستان دوستان، جلد 4، حكايت

عبد واقعی و مولای حقیقی

عبد و مولای حقیقی

روزی یکی از بزرگان به بازار برده فروشان رفت تا غلام و عبدی بخرد، غلامی را دید، پس نزد او آمد و گفت نام تو چیست؟ گفت هر چه بخواهی! پرسید تو را بخرم، گفت: اگر بخواهی . پرسید، خوراک تو چیست؟ گفت: هر چه بخورانی . پرسید لباست چیست؟ گفت: هر چه بپوشانی . از مسکنش پرسید، گفت: هر جا که جا دهی، گفت: ای غلام، این چه پاسخ هایی است؟ ! غلام گفت: آقا! غلام با خواست و اراده چکار؟ ! آن شخص متنبه شد و و بر سر خود زد و گفت: ای کاش یک روز در عمرم با مولای حقیقی ام، این چنین بودم، و همین جمله عبد، موجب بیداری او از خواب غفلت گردید .

فاین الله

روزی ابن عمر به غلامی که گوسفند می چراند، برخورد کرده به او گفت: یک گوسفند به من بفروش . چوپان گفت: مال من نیست مالک هم چنین اجازه ای به من نداده است . ابن عمر گفت: گوسفند را به من بفروش و پولش را خودت بردار و به مالک بگو، گوسفند را گرگ خورده است . چوپان گفت: پس خدا کجاست . یعنی اگر مالک من حاضر نیست پس خدا که حاضر و ناظر است .

این سخن چوپان در ابن عمر اثر کرد بطوری که نزد مالک آن غلام رفت، او را خرید و آزاد کرد بعد هم گوسفندان را هم خرید وبه غلام بخشید و پس از آن، همواره ابن عمر این جمله را تکرار می کرد «فاین الله » لوامع البیات، فخررازی، ص 206 .



نتیجه عبودیت : مثل خدا شدن

 

نتیجه عبودیت : مثل خدا شدن

خداوند در حدیث قدسی می فرماید: عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا حی لا اموت اجعلک حیا لاتموت و انا اقول للاشیاءکن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون؛

ای بنده من؛ مرا فرمان بر تا تو را همانند خود سازم. من حی نامیرایی هستم و تو را نیز زنده نامیرا می سازم. من به هرچیزی فرمان دهم خواهد شد، تو را نیز چنان می کنم که به هر چه فرمان دهی انجام پذیرد.

در حدیث قدسی دیگر :  یا ابن آدم أنا أقول للشیء کن فیکون، أطعنی فیما أمرتک أجعلک تقول للشیء کن فیکون

(بحار الأنوارج ۹۰ /ص ۳۷۶ مستدرک الوسائل ج ۱۱/ص ۲۵۸

  حدیث قدسی فوق به نوع دیگری نقل شده : « عبدی أطعنی أجعلک مثلی: أنا حی لا أموت أجعلک حیا لا تموت. أنا غنی لا أفتقر أجعلک غنیا لا تفتقر. أنا مهما أشاء یکون، أجعلک مهما تشاء یکون

 (الجواهر السنیة- الحر العاملی ص ۳۶۳ و ۳۶۱؛ بحار الأنوار – العلامة المجلسی ج ۹۰ ص ۳۷۶

راه رسیدن به مقام مثل خدا شدن

برای دست یابی به این مقام راه اطاعت، راهی است که در حدیث قدسی دیگر به نام قرب النوافل آمده است.

خداوند در آن جا می فرماید: ان العبد یتقرب الی بالنوافل حتی کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ویده الذی یبطش به؛

بنده با انجام نوافل به من نزدیک می شود تا من گوش او می شوم که با آن می شنود و دیده اش می شوم که با آن می بیند و دستش می شوم که با آن عمل می کند.

مقام وحدت خدایی

این همان وحدتی است که میان بنده و خدا پدید می آید و تفاوت ها جز در عبودیت و ربوبیت ذاتی (نه طولی) از میان می رود. این گونه است که هر آن چه از بنده صادر می شود از خدا و به اراده اوست و شخص، ذات و وجودش را به خداوند تفویض می کند و عمل او عمل خدا می شود و خدا از راه او در کائنات تصرف می کند.

این همان مقام وحدتی است که خداوند در آیه ۱۷ سوره انفال برای خود و پیامبر (ص) اثبات می کند و می فرماید:

 و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی؛

ای پیامبر تو تیر نیانداختی زمانی که تیر انداختی بلکه این خداوند است که تیر انداخت.

 در این زمان همه آن چه در فلسفه به نام امکان شناخته می شود از بنده سلب و زایل می شود و بنده به صفات وجوبی متصف می گردد.

بنده با صفات ربوبی

امام صادق (ع) این ترقی ذاتی از امکان به وجوب را این گونه تعبیر می کند که بنده متصف به صفات ربوبی می شود:

 العبودیه جوهره کنهها الربوبیه؛ ما فقد فی العبودیه وجد فی الربوبیه؛

 عبودیت و بندگی حق، جوهری است که کنه و حقیقت آن ربوبیت است آن چه انسان در عبودیت از دست می دهد در ربوبیت به دست می آورد.

به سخنی دیگر بنده اگر در مقام عبودیت، کبر و تکبر را از دست می دهد و به تواضع و فروتنی می رود، در عمل به بزرگی ربوبیتی دست می یابد. کسی که به فقر ذاتی خویش در مقام عبودیت اقرار می کند به غنای ربوبیت می رسد. (فاطر آیه ۱۵)

والسلام

چند شعار برای کسانی که می خواهند جز’ انسانهای موفق باشند

بسمه تعالی

چند شعار زیبا برای کسانی که دنبال موفقیت در دنیا و آخرت هستند .

۱-من جد وجد

یعنی: هرکس کوشش کند می یابد یا به عبارت دیگر جوینده یابنده است.

۲- لیس للانسان الا ما سعی

یعنی: برای انسان چیزی جز آنچه که از راه تلاش و کوشش بدست آورد نیست همان شعر فارسی است که می گوید :

نابرده رنج گنج میسر نمی شود                                   مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

۳- من کان لله کان الله له

 یعنی:  هر کس کارهایش خدایی و برای خدا و رضای او باشد خدا نیز برای او و پشتیبان و تایید کننده او است .

به عبارت دیگر: معنایش این است که هر کس در راه خدا باشد و برای او کار کند نتیجه این است که خدا او را تنها نمی گذارد و او را یاری می نماید .

۴- من یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب :

یعنی : هر كس تقوای الهی را پیشه كند، خدا راه بیرون رفتن از سختی ها را برای او می گشاید.

به عبارتی آدم با تقوا در بن بست قرار نمی گیرد.

۵- و من یتوکل علی الله فهو حسبه

یعنی : و هر كس بر خدا توكل كند خداوند او را بس است.

۶- امام هادی می فرمایند  : مَن أطاعَ اللَّهَ يُطاعُ؛

 هر كس از خدا فرمان ببرد، از او فرمان برند.